سلام
امروز تحویل موقت داشتیم
یه هفته ژیش درگیرش بودم تا دیشب نزدیکای صبح تموم شد
صبح استاد اومد
یه نگاهی به صورتای خواب آلود ما انداخت
شروع کرد
نفر اول رفت
نارا حت برگشت
نفر دوم یکم خوشحال
نفر سوم نتاراحت
.....
نفر پنجم منو صدا کرد
رفتم پیشش
یه نگاهی به جلد انداخت و یه نگاهی به م
و شروع کرد
پلان زیر زمین :کو تیپ بندی-دست آزاد شابلون و.....
و وقتی اشکمو در آورد رو کارم نوشت : دفتر یاد بود یه استاد